اَلحَمدُلِلّه ِالَّذی عَرَّفَنی نَفسَهُ وَلَم یَترُکنی عُمیانَ القَلب
اَلحَمدُلِلّه ِالَّذی جَعَلَنی مِن اُمَّةِ مُحَمَّدٍصَلَّی الله ُعَلَیهِ وَ آلِه
اَلحَمدُلِلّه ِالَّذی جَعَلَ رِزقی فی یَدِهِ وَلَم یَجعَلهُ فی اَیدِی النّاس
اَلحَمدُلِلّه ِالَّذی سَتَرَعُیُوبی عَورَتی وَلَم یَفضَحنی بَینَ النّاسِ
الْحَمْدُلِلَّهِ الَّذِی جَعَلَنَا مِنَ الْمُتَمَسِّکِینَ بِوِلاَیَةِ أَمِیرِالْمُؤْمِنِینَ (ع)
گفتم شرابِ وصل به اوباش میدهند؟
با خنده گفت: بنده ی او باش، میدهند...
_
سلام
#صدقه فراموش نشه
خدا با همون مبالغ اندک بی توجه به تورم و ... هفتاد بلا دور میکنه!
البته سوءاستفاده نکنیم در حد توان صدقه بدیم و برا هر امری متناسب با اون کار
اندازه هر کس به اندازه همت او است. و صداقت هر کس باندازه شخصیت او است.، و شجاعت هر کس باندازه زهد و بی اعتنائی او (بارزشهای مادی) است. و عفت هر کس به اندازه غیرت او است. حکمت 47 نهج البلاغه
اما پرهیزکاران در دنیا دارای این صفات برجسته اند: گفتارشان راست، پوشش آنان میانه روی، و راه رفتنشان تواضع و فروتنی است، چشمان خویش را از آن چه خداوند بر آنها تحریم نموده، پوشیده اند و گوش های خود را وقف شنیدن علم و دانش سودمند ساخته اند.
خطبه 193نهج البلاغه
معروف به خطبه همام
ویژگی های متقین
http://www.afsaran.ir/payamak/1674931
سالروز ازدواج ملکه حجاز است؛ اما نه با شاهزادگان یمنی و نه با تاجران مکی؛ با کسی که پادشاه بی تاج و تخت زمین و آسمان است. خدیجه، به خانه ای می آید که زینتی جز حضور همیشگی ملایک ندارد؛ خانه ای که جز صدای محمد، هیچ موسیقی دلنشینی را نمی شناسد. خدیجه، جان پیامبر میشود و تمام ثروت خود را در محمد خلاصه می کند.
خدیجه به خانه محمد(ص) می آید تا مرهم زخمهای فردای محمد(ص) شود
وزیر ارتباطات: هر کس با هر تفکری در #انتخابات_۹۶
کاندیدا شود هدفش تخریب #روحانی است!
پ ن ؛
#محمد_غرضی پیغام داده ای ناقلا ، حتی من؟!
برای همکارش سوال شده بود چرا پیاده در این هوای سرد ویخبندان به محل کار می اید ومی رود و حتی درخواست رهگذران سواره وآشنا را برای به مقصد رسیدن نمی پذیرد . یکبار صحبت را به این موضوع کشاند وگفت فلانی منکه میدانم تو هیچ کارعجیبی که می کنی بی حکمت نیست بیاوبگو این داستانش چیست؟ گفت من دوستانم و همرزمانم در سرمای منهای بیست درجه حلب هستند ومنکه ماموربه تکلیفم واینجام نمیخوام درعافیت کامل باشم.
ن
اسیر شده بود!
مأمور عراقی پرسید: اسمت چیه؟!
- عباس
اهل کجایی؟!
- بندر عباس
اسم پدرت چیه؟!
- بهش میگن حاج عباس!
کجا اسیر شدی؟!
- دشت عباس!
افسر عراقی که کم کم فهمیده بود طرف دستش انداخته و نمی خواهد
حرف بزند محکم به ساق پای او زد و گفت: دروغ می گویی!
او که خود را به مظلومیت زده بود گفت:
- نه به حضرت عباس (ع) !!
#طنز_جبهه
ما به فکر مظلومیت شما هستیم. متأسفانه برخی خواص متوجّه وظیفه‌شان نیستند و این شما را زجر می‌دهد. شما تحت فشار هستید.
آقا با خنده جواب می‌دهد:
«حالا خواص را خدا ان‌شاءالله هدایت کند امّا برای مظلومیت من اصلاً غصّه نخورید؛ بنده اصلاً مظلوم نیستم. فشار [هم] که همیشه تحت فشاریم امّا الحمدلله زورشان به ما نمیرسد» جمع می‌خندند.
دیدار #آقا با خانواده شهدای مدافع حرم