افسران پیامک

برگزیده پیامک‌های افسران (بازنشر با ذکر آدرس پیامک آزاد)

1569287

کتاب رمان  
نشر نیستان
نویسنده: سارا عرفانی 
؛؛
صفحه 103 کتاب

بازوی چپم را از زیر چادر ماساژ می دهم.از وقتی شروع کرده ام به نوشتن،یکسره تیر می کشد...
همان روزهای اول سلمان خواسته بود که با هم رابطه نداشته باشیم.نه با پیامک،نه ایمیل و نه هر جور دیگری که این رابطه را به دوستی بدل کند.می گفت نمی خواهد رابطه مان زخمی شود.دقیقا از واژه ی "زخمی" استفاده می کرد.

می گفت نمی خواهد مقدمه ی یک زندگی آسمانی و ابدی را با این کارها،جوری رقم بزنیم که بعدها از به یاد آوردنش خجالت بکشیم.

می گفت این نوع روابط،ممکن است ما را در مسیر مان،چند سال یا حتی چند صد سال عقب بیندازد.در مسیر مان به سمت "فی مقعد صدق عند ملیک مقتدر"!...
واقعا هم هدف بزرگی است...
عند ملیک مقتدر!...

معلوم است که برای رسیدن به چنین جایی،باید قدم های بزرگ برداشت.باید خیلی کارها نکرد.خیلی جاها نرفت.خیلی چیزها را گوش نکرد.
به این راحتی ها کسی را عند ملیک المقتدر جای نمی دهند.
.
صفحه 103

http://www.afsaran.ir/payamak/1569287

۰ ۰
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
دنبال کنندگان ۳ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
bonyana.blog.ir