درسفراخیرمان دوست جدیدی خداوند به ما هبه کرد بنام ابوهاشم. یکسال از من بزرگتراست اما سه فرزند قدونیم قد داشت ماشاءالله.ازسال1992ازکویت آواره شدند وبه نجف پناهنده شدند. نکته مهمی جای گفتن دارد اون هم اینکه در دوشبانه روزی که از ما پذیرایی شد به احسن وجه من همسر ایشان را ندیدم. فقط هنگام وداع سفارش کردند به همسرکه بگویدشما ساداتید برایمان دعا کنید. حسن ظن داشتند خدا هم که خیرالساترین هست.
ن