می گفت به هر دری می زنم جور نمی شود ..
جمکران ..
مشهد ..
قم ..
نا امیدی کمرم را دارد می شکند ..
گفتم نزدیک محل زندگیت امامزاده ای هست آخرین بار کی عرض ادب کردی ؟
گفت سالها پیش یکباری سری زدم . گفتم خودت را خسته نکن گیر کارت همانجاست بیخود دخیل جایی نبند ..
برو جبران مافات کن و نتیجه تکریم شان را ببین .
بعد چند ماه زنگ زد گفت سید به جدت درست شد .
ن